خاطرات وعکسای سیزده بدر آیشن جون
من آیشن جونم.امسال اولین سیزده بدر من بود. صبح سیزده بدر رفتیم گردش وپارک قوناخلار(مهمانان)
وکلی صفا کردیم.نمی دونین چه کیفی داشت بدو بدو . بابایی و عمو صفر(شوهرعمه جون)آتیش درست
کردن وبعدش مامانی و عمه جون ها و مامان جون(مامان بابایی)کبابا رو سیخ زدن وبابایی وعموصفر کبابا
وگوجه ها رو رو آتیش پختندوآماده کردن وشروع به خوردن ناهار کردیم وای کبابا وای نمیدونین چه
خوشمزه بود(بابایی ومامانی ومامان جون وعمه جون ها دستتون درد نکنه)بعد ناهار کلی گردش وسرسره
وتاب بازی وبدوبدو تو چمن ها کردم.خلاصه جاتون سبز خیلی خوش گذشت اینم عکسامه که عمه جون
ازم گرفته.
جیگر بابا، ناز مامان؛ چقدر ماه نشستی بعد کلی پیاده روی وبدو بدو تو چمن ها
تبسم ماه پری یون در گلستان سیزده بدر
نازنینم چه متفکرانه نگاه می کنی در میان گل وریحان
آیشن جون تو بغل عمه جونش به دور دست ها می نگرد
آیشن کوچولو در حال خوردن کباب سیزده بدر.نوش جونت عزیز دلم