دلنوشته ای برای آیشن جون در روز تولدش
سلا مامانی شبت به خیر، خوب بخوابی عزیزم میدونم امروز به خاطر جشن تولدی که برات گرفتیم خیلی خسته ات کردیم. نمیدونی بابا رضا باچه شوق و ذوقی برات کیک سفارش داد برات وسایل تزیین ، فشفشه ، بادکنک و ...خرید. وقتی میدیدم بابا رضا اینقدر خوشحاله منم احساس شادمانی میکردم . من و بابارضا از صمیم قلب تولدت رو تبریک میگیم وانشالله همیشه سلامت و شاد باشی وباعث افتخار مامان و بابا. تازه عزیزم امروز مامان جون(مامان بابایی) و مادرجون(مامان مامان) و عمه ها و خاله هات هم تو جشنمون شرکت کر دن. من و بابارضا برات حساب گنجینه سپهرباز کردیم و اسباب بازی های خوشگل وا...
نویسنده :
آيشن كوچولوي مامان و بابا
1:19
تولد 1 سالگی مبارک
مامانی، بابایی سلام . ازتون چوخ مرسی که ازم خوب مراقبت کردین و منو سالم وسرحال ساعت١٠و١٤ دقیقه صبح جمعه١١فروردین٩١ به این دنیا معرفی کردین.بوس به هردوتون.آیشن جون
نویسنده :
آيشن كوچولوي مامان و بابا
13:14
تولد 1 سالگی ات مبارک آیشن جون
تفلدتفلدتفلدت مبارک بیا شمع ها روفوت کن که صدسال زنده باشی.عمر بابا ، جون مامان ناز بابا، سوز و ساز مامان، راز دل بابا جیگرکم روحم بلبل شیدای من گلشن من جان من آیشن من دلبر طناز من؛ عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه. عزیزم تولدت برام مثل بهشته. تولدت مبارک گل پونه گل عزیز من یکی یه دونه همه ترانه هام پیشکش چشمات دلم میخوادفقط از تو بخونه. عزیزدل مامان وبابا دوست داریم عاشقانه.بوووووووووووووووووووووووس ...
نویسنده :
آيشن كوچولوي مامان و بابا
10:14
آیشن کوچولو نشسته کنار پاندای برفی هدیه دای دای جونش
عکسای آیشن جون در کنار پاندای برفی که دای دای جونش پارسال بخاطر تولدش به آیشن جون داده.این عکسارو مامان وعمه جونم ازم انداخته دیروز ...
نویسنده :
آيشن كوچولوي مامان و بابا
16:10
اولین تجربه بدو بدو جیگرکم تو حیاط خونمون
سلام.دیروز وامروز اولین ودومین بارم بود که شال کلاه کردم ودمپایی هامو پوشیدم و به همراه بابام به حیاط خونمون رفتم وکلی بدوبدو اینور و اونور رفتم نمیدونین چه کیفی داشت. اینم عکسامه که بابام ازم انداخته.جونمی جووووووووووووووووووووووووون ...
نویسنده :
آيشن كوچولوي مامان و بابا
14:15
ثمره عشق مامان و بابا
من و بابا رضا 1 شهريور 1388عقدمونو تو كهكشونا بستيم و خدا بهترین و زیباترین گل زندگيمونو در تاریخ 11/1/1391 که زیباترین فرشته کوچولوی دنیا و درخشان ترين ماه عالم بود به ما داد تا خوشبختیمون کنارش رنگ بهتری بگیره ♥ امروز چه ناز دانه گلی در چمن رسید / گویی بساط عیش مداوم به من رسید نور ستاره است در شب تولدش / انگار که فرشته ای از ازل رسید كوچولوي مامان و بابا شما 11 فروردين 1391روزجمعه ساعت 10:14 صبح تحت نظارت خانم دکتر ليدا حيدری در بیمارستان شمس تبريز قدم روی چشم ما گذاش...
نویسنده :
آيشن كوچولوي مامان و بابا
0:33